ه گزارش روابط عمومی حوزه هنری استان کردستان، ناصر قربانپور پژوهشگر و منتقد ادبی متولد سال ۱۳۴۶ بیجار و دارای مدرک کارشناسی علوم اجتماعی است. وی علاوه بر عضویت در چندین انجمن ادبی شهرستان بیجار و عضو هیئت رئیسه خانه هنرمندان بیجار، مدتی سرپرست حوزه هنری شهرستان بیجار بوده است.
به مناسبت هفته هنر انقلاب، گفتوگوی با این پژوهشگر هنری و ادبی را در ادامه میخوانید:
از نظر شما شاخصههای هنر انقلاب چیست؟
باید نخست تعریفی مختصر از انقلاب ارائه شود و سپس به مناسبات و نهادهای دیگری که میتواند با زیرساختارهای اجتماعی ارتباط داشته باشد، پرداخته شود. همچنانکه مستحضرید انقلاب در ادبیات علوم اجتماعی، نوعی تغییر ساختاری و خونین در جهت در هم شکستن ساختارهای گذشته جامعه و جایگزین ساختن ساختارهای جدید تعریف شده است. به عبارتی دیگر هنگامی که ساختارهای کلی جامعه در معرض تغییر قرار میگیرد، زیرساختارها و نهادهای دیگر را به همراه خود دچار چالش میکند و تغییری فرمیک و محتوایی به آنها میدهد. یکی از زیرساختارهای جامعه که تابعی از کلیت اجتماع است زیرساختار فرهنگ است.
فرهنگ نیز زیرساختارهای دین، آداب و رسوم، هنجارها و آموزش، ایدئولوژی، علم و هنر را شامل میشود. هنر جزئی کوچک از ساختار بزرگ فرهنگ است که در کنار سایر عوامل فرهنگی، تأثیرات شناختی و ذهنی و زیباییشناسی را به همراه تغییرات اجتماعی درخود منعکس میکند. همچنانکه جامعه مانند رودخانهای همیشه درحال تغییر و سیلان است، هنر نیز به تبع فرهنگ و جامعه همیشه در حال تغییر و صیرورت است که هیچگاه توقف ندارد. از آنجایی که انقلاب تغییری بنیادین در تمامی ارکان جامعه را به وجود میآورد، هنر نیز جزئی از نظام فکری و زیباییشناسیک هنرمند است که ایدهآلهای انقلاب را در خود منعکس میکند. بنابراین هنر مانند انقلاب در یک تغییر ذاتی و همیشگی مشترک است.
دوم آنکه رو به سوی مؤلفههای مورد پسند انقلاب دارد. اگر انقلابی، عدالت را سرلوحه کار خود قرار دهد، هنر با توانایی زیباییشناسیک خود عدالت را جستجو میکند و مقولههای ذاتی خود را در قالب عدالت بیرون میریزد. انسانیت، اگر محور سوم یک انقلاب باشد، هنر رویکرد انسانی را از رویکردهای ضدانسانی متمایز میکند و به انسان و انسانیت توجه دارد. اگر کمال، رشد آگاهی، اخلاق و تفکر، ادعای یک انقلاب باشد، هنر نیز کمال و رشد خود را در انسانی زیستن، رشد آگاهی و شناخت افراد جامعه و کمال فکری آنان میداند. هنر نیز به تبع ایدهآلهای انقلاب سعی در آگاهیبخشی، عدالت، برابری، کمال و رشد آگاهی، عقلانیت، پاکی، انسانیت، رشد اخلاق اجتماعی، حذف نابرابریهای ویرانگر و گسترش صداقت و راستی و…خواهد داشت. بنابراین شاخصهای هنر انقلاب، همان شاخصهای پدیده انقلاب است.
از نظر شما آیا هنر انقلاب ژانری مستقل در هنر است؟ و آیا هنر انقلاب هنری پویا شده است؟
همچنانکه در سؤال اول مطرح کردید، انقلابها جدای زیادهروییهای دوران اولیه خود که دوران ایدئولوژیک و خونریزی آن است، سعی دارد هنری متعادل و انسانی را پرچمداری کند و سعی در بازگرداندن انسانها به ریلهای متعادل انسانی دارد، وگرنه ژانری متفاوت نیست. هنر متعادل و انسانی و انقلابی هیچگاه نمیپذیرد که در دستگاه امپریالیسم به عنوان ابزار جنسیت و فریب و استحصال سود به نظر آید و از طرف دیگر نمیتواند خود را در دست طبقات فقیر و بیچیز، گنگ و الکن ببیند. بنابراین بر اساس ذات نوجوی خود همیشه رو به سوی تعادلشناختی و انسانی دارد و همیشه پویاست.
شما در مسیر رشد و توسعه هنر انقلاب چه موانع و چالشهایی را میبینید؟ و آیا راهی برای برونرفت از این موانع دارید؟
اگر انقلاب نتواند انسانهای اجتماعی را در جهت رشد و آگاهی و کمال عقلی و انسانی توسعه دهد، به تدریج انسانها بهعنوان متغیرهای اجتماعی عادتپذیر در الگوهای کهنه و صلبی منجمد میشوند و این دورنماهای تاریک را پیش روی دیگر مردمان قرار میدهند و آنان را وادار به تبعیت آن میکنند، زیرا که گفتمان هنر، گفتمان اقلیت است و هر کسی هم نمیتواند هنرمند باشد. بنابراین همین اقلیت متصلب در چهارچوب رکود باقی میمانند و تاریکی و ظلمتی پیش روی آنها قرار خواهد گرفت و این چارچوبهای کهنه تنگ و تاریک را برای دیگران هم در نظر میگیرند و جز آن را باطل میدانند.
به نظر شما چه موضوعاتی در آفرینش هنر متعهد مغفول مانده است؟
هر انقلابی برای تغییر در دیدگاهها و اندیشه و زیباییشناسی و اخلاق انسانها به راه میافتد و اگر نتواند تغییرات لازم را در ساخت و آگاهی و انسانیت آنان بهوجود بیاورد، در درون خود میمیرد و نسلهایی را نیز در گرداب، گرفتار و نابود میکند. بنابراین هر انقلابی، رشد آگاهی، شناخت و علم و گسترش تمدن و بهبود وضع زندگی انسانها و آموزش مداوم را باید مدنظر داشته باشد و هنر نیز به تبع آن مدام در حال گسترش خواهد بود؛ در غیر این صورت هنر نیز در گرداب جهالت انقلابها گرفتار خواهد شد. بزرگترین مانع رشد و توسعه هنر انقلاب آنست که انسان اجتماعی سیر رشد خود را پایان یافته تلقی کند و خود را انسانترین و کاملترین نوع انسان بداند و دیگران را پستتر و ضعیفتر و عقبماندهتر. به عبارتی دیگر ،هنگامیکه فرد انقلابی خود را کاملتر و انسانتر از دیگران تلقی کند، نقطه پایانی بر تمام گزارههای رشد و تکامل و انسانیت خواهد نهاد و در دام توهمات خودبزرگبینی اسیر خواهد شد. یک هنرمند انقلابی تا زمان مرگ باید خود را انقلابی بیانگارد و از قضاوت درخصوص خود و دیگران و احساس خستگی در ادامه راه پرهیز کند.
آیا از نگاه شما هنر انقلاب از طرف مردم مورد اقبال قرار گرفته است و اگر نه چطور میتوان این اقبال را ایجاد کرد؟
گرچه گفتمان هنر، گفتمان اقلیت است، اما هنر انقلابی تمام تلاش همیشگی خود را مصروف آن خواهدکرد تا با تعالی و رشد آگاهی شعور اجتماعی مردم، هنر انقلابی را به آنان عرضه کند و با آموزش، گسترش دموکراتیک شناخت، از عقب ماندن آنها جلوگیری کند و با قدرت زیباییشناسی و هنر، موجب ارتقاء آگاهی، دانایی و شناخت اجتماعی آنان شود. بهعنوان مثال، سینما به مثابه یک ابزار هنری مؤثر میتواند با شناخت نواقص و کمبودهای اجتماعی در رفع و رجوع آنها تلاش کند.
آیا معرفی چهره سال هنر انقلاب میتواند در معرفی این هنر میان مردم کمک کننده باشد؟
معرفی چهره سال هنر انقلاب می تواند به رشد تفکر مردم کمک کند، اما این منوط به حمایت از هنرمندان انتخاب شده را دارد و صرفاً ماندن در یک عنوان انتخابی نباشد. تأسیس موزهای به نام آثار هنرمندان انقلابی، معرفی بایسته آنان و آثار خلق شده، فراهمسازی زمینه حضور در بازارهای جهانی و … میتواند در رسیدن به هدف تعیین شده مؤثر باشد.
از نظر شما چه کسی میتواند به عنوان چهره سال هنر انقلاب معرفی شود؟
کسی را که بیشترین تلاش و بیشترین آثار را در خدمت به جامعه، آگاهی و تعالی شعور اجتماعی داشته است، میتوان به عنوان نخبه هنری به مردم معرفی کرد و از آثار او بهره برد.
و در نهایت اینکه هنرمند از پیام بزرگ خداوند در قرآن کریم میتواند استفاده کند که فرمود:«کل یوم هو فی شان» خدای بزرگ، هنرمندی است که هر روز در شأن و مقامی خاص اثری جدید میآفریند.